سلـــــاااااام

من این وبلاگو به عشـــق محــمد عزیــزم و برای همه عشاق درست کردم و قصد دارم شعرها و عکس هایی که منو به یاد عشقم میندازه با شما به اشتراک بذارم.

امیدوارم لذت ببرین

برای عشق پاکم و برای تمام عشاق

گــــــــــــاهی دلم می خواهد ژکــــــــــــوند شوم

دســــــت در قفــــــــا

و پــــــــاهایم را از قــــــاب زندگـــــــــی بیـــــــرون بیـــــــاورم

و فـــــــارغ از شکنجــــــــــه ی روزگار و درد دردمنــــــــدان

به جهــــــــان و هــــــــرچه در آن است، لبخنـــــــــد بزنم

اما این را خــــــــوب می دانم ؛

مـــــــن و مــــــــونا لیــــــــــزا ،

تنها در یک زمینــــــه درد مشتـــــرک داریم :

در تلخـــــــــــــــی لبخنـــــــــــد هایمان

روی آن شیشه تب دار تو را " ها " کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با حرف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارنی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم

در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سر انگشت تورا گشتم و پیدا کردم

باسر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

و به عشق تو فرآیند تنفس را هم
جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم

باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم

  کلبه ای میسازم
پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود
که به زیبایی پروازکبوترباشد
چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار
رنگ دیوار اتاقش ازآب
پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس
عکس لبخند تورا می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم
همه دلخوشیم بودن توست
وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست
کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدکی می کردم
که به تنهایی تو سربزند
توبه من نزدیکی وخودت می دانی
شبنم یخ زده چشمانم در زمستان سکوت
گرمی دست تو را می طلبد

ღوقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد . . .

برای زندگی نه سقف میخواهم نه زمین ! نقشه ی جغرافیایی دستهایت کافیست . . .

ღ چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

 خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

 که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

 برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

 تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای ღ

ღ در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم،

مثل پیدا شدن یک لبخند ،

مثل بوی نم بعد از باران ،

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم ! ღ

دوستان توی ادامه مطلب براتون عکس هم گذاشتم

این شعرو خودم واسه عشـقم محمد  گفتم

امیدوارم خوشتون بیاد.

من به عـــــــــشق محکومم.

من به تــــــــــنها ماندن...

و نگاه نگران...

به افق محکومم.....

بقیش تو ادامه مطلبه